بازیگر کشورمان که بخاطر بچه دار شدن ۳ سال هیچ نقشی بازی نکرد!/تصویر
رزیتا غفاری بازیگر ۴۳ ساله کشورمان, در مصاحبه ای اعلام کرد که بخاطر بدنیا آمدن فرزندش, ۳ سال بازیگری را رها کرد.
ک: رزیتا غفاری در بازیگری شروع خوبی داشت و خیلیها پیشبینی میکردند به ستارهای در تلویزیون تبدیل شود؛ اما او آهسته و پیوسته رفتن را انتخاب کرد. بازیگری که در سریالهایی مانند در پناه تو، در قلب من، همسفر، ملاصدرا، شب آفتابی، فصل زرد، روزهای زیبا و... بازی کرد، بعد از ازدواج با عباس صالحی که از تئاتریهای صاحبنام است، ترجیح داد مادر شدن را تجربه کند و بعد از به دنیا آمدن دخترش تارا که اکنون ۹ ساله است، سه سال کار نکرد و کنار دخترش ماند تا او به اصطلاح از آب و گل دربیاید و خودش هم از طعم شیرین مادری لذت ببرد.
غفاری میگوید: مرحوم هما روستا به من توصیه کرد حداقل سه سال کار نکنم و همه وقتم را به بزرگ کردن دخترم اختصاص بدهم.
رزیتا غفاری حالا بعد از سالها کسب تجربه در زمینه تئاتر و بازیگری در تلویزیون و سینما، سریالی عروسکی را برای شبکه دو کارگردانی میکند؛ سریال ماماهوت قرار است از ۱۹ فروردین از شبکه دو به نمایش درآید و به نوعی سبک زندگی اسلامی ـ ایرانی را به مردم یادآوری کند. با غفاری درباره حس مادر بودن و فرزند داشتن همصحبت شدیم.
**از حس مادر شدن برایمان بگویید این که یک مادر چه چیزهایی میتواند به فرزندش بدهد و در ازای آن چه چیزهایی از بچه خود دریافت میکند؟
مادر شدن پر از تجربههای ناب است، سختی در کنار لذت و از همه مهم تر مسئولیتی که بر دوش زن گذاشته میشود غیرقابل تصور است. مسئولیت با بزرگتر شدن بچه سنگینتر میشود. فرزند تا زمانی که بچه است، کنار پدر و مادر است اما وقتی رشد میکند وارد جامعه میشود. این مرحله برای والدین خیلی سخت است چون آنها میدانند که فرزندانشان باید فراز و فرودهای زیادی را تجربه کنند. معتقدم فرزند هدیهای است از طرف خدا که از گوشت و پوست ماست و ما برای پرورش و بزرگ کردن او باید زحمت زیادی بکشیم؛ زحمتی که شیرین و دوستداشتنی است.
**گفتید که فرزند هدیهای است که ما به دنیا میدهیم اما برخی خانمها از این هدیه میترسند و تمایلی به فرزند داشتن، ندارند...
آنها از اینکه فرزندی را به دنیا هدیه بدهند، نمیترسند! آنها میدانند که بزرگ کردن بچه خیلی سخت و دشوار است و مسئولیت بسیار سنگینی را بر دوش پدر و مادر میگذارد. برخی شرایط مناسبی ندارند که از پس این مسئولیتها برآیند به همین دلیل ترجیح میدهند بچهدار نشوند.
** گاهی شرایط اقتصادی و مشکلات زندگی باعث میشود زن و شوهری تصمیم بگیرند بچهدار نشوند، که متاسفانه در قشر تحصیلکرده و به اصطلاح روشنفکر جامعه ما زیاد شده است. آنها اگر شرایط و امکان بچهدار شدن را هم داشته باشند باز هم از این کار امتناع میکنند.
به نظرم آنها تجربه بچهدار شدن و شیرینی آن را درک نکردهاند، چرا که اگر میدانستند داشتن بچه چقدر شیرین و لذتبخش است، این نوع نگرش را رها میکردند. خود من یک دختر دارم اما دوست داشتم فرزند بیشتری داشته باشم. اگر فرصت کافی داشتم و کارم مجال میداد، ترجیح میدادم فرزندان بیشتری دور و برم باشند. اماحرفه ما جوری است که کمتر میتوانیم کنار خانوادهمان باشیم به همین دلیل ترجیح دادم فقط یک بچه داشته باشم. باید فرزند داشته باشی تا عشق و لذتش را درک کنی و متوجه شوی آنها چقدر به پدر و مادر انرژی میدهند. به نظرم فرزند از نظر روحی و حمایتی برای والدین گنجینه بزرگی است.
** این روزها والدین از حضور بچههای خود در اجتماع میترسند، چون فکر میکنند شرایط به گونهای است که فرزندانشان آسیب میبینند، به نظر شما خانوادهها چگونه میتوانند از فرزندان خود در برابر آسیبهای اجتماعی محافظت کنند؟
شرایط اجتماعی امروز سختتر از سابق است چون آدمهای امروزی پیچیدهتر از گذشتهاند. جامعه ما کاملا تغییر کرده و مسئولیت پدرو مادرها خیلی بیشتر شده است. والدین براحتی نمیتوانند به دیگران اعتماد کنند و فرزند خود را در کنار آنها قرار دهند. باید مدام مراقب بچهها بود که از آدمهای پیرامون خود آسیب نبینند. البته من تلاش کردم دخترم را رها و سرشار از اعتماد بزرگ کنم؛ اما من و پدرش همیشه او را کنترل میکنیم و مراقبش هستیم. امیدوارم بتوانیم دخترمان را آن گونه که دوست داریم و به صلاحش است بزرگ و تربیت کنیم.
** برخی بر این باورند که تحمل مادرهای امروزی کم شده است، با این نگرش موافقید؟
قبول دارم که این اتفاق افتاده است.تا چند سال قبل آدمها این همه سخت نمیگرفتند و راحتتر زندگی میکردند.آدمهای امروزی روی همه چیز وسواسی شدهاند و سخت میگیرند. به همین دلیل زندگیها خیلی بسته و محدود شده است. قدیمترها مردم بازتر و بیغل و غشتر به مسائل نگاه میکردند. اما الان در محدوده آپارتمانها گیر افتادهایم، فضای کوچک آپارتمانها باعث شده والدین روی فرزندان بیشتر تمرکز کرده و وسواس گونه با آنها رفتار کنند و این مسأله بچهها را از خانه فراری میدهد. نسل ما راحتتر بودیم در محیطهای بزرگتری بازی و تفریح میکردیم. با فامیل و دوستانمان بیشتر معاشرت داشتیم اما الان هم عرصه به والدین تنگ شده و هم به بچهها.
** پدر و مادر شما چگونه از شما مراقبت کردند که آسیب نبینید و در کارتان موفق شوید؟
پدرم نسبت به من و خواهرم خیلی سختگیر بود. اما مشوق خیلی خوبی هم بود تا ما شاد زندگی کنیم و به اندازه کافی تفریح داشته باشیم و از زندگی لذت ببریم. من و خواهرم با حمایت پدرم در رشتههای مختلف ورزشی فعالیت داشتیم و این خیلی خوب بود اما محیط تحصیل و دوستانمان بشدت تحت نظر پدر و مادرم بودند.
** این سختگیری والدین برایتان سازنده بود یا آزاردهنده؟
خیلی خوب بود. الان حس خوبی دارم از اینکه شاید مادرم در راه مدرسه مرا تعقیب میکرده که ببیند دوستانم چه کسانی هستند و رفتارم چگونه است....
** به نوعی از شما حفاظت میکردند؟
بله. شاید آن زمان از این موضوع ناراحت میشدم اما الان از آنها ممنون هستم. چون معتقدم اگر حمایت و دقت آنها روی زندگی من نبود شاید نمیتوانستم هدفم را درست انتخاب کرده و مسیر زندگیام را سالم و بیدردسر طی کنم.
منبع: جام نیوز